-
تازه گی
یکشنبه 23 اسفندماه سال 1388 12:52
تازه گی همه چی بوی کهنه گی میده تازه گی کهنه گی هم بوی نویی میده دیدی رابطه تازه چه زود کهنه شد واسه یه بارم برگرد ببین پشت تو برای امنیت لازم این شعر ناقص بشه
-
تقدیم به .....
شنبه 22 اسفندماه سال 1388 23:08
مسیر آرزو را با تو برگشتم حسی غریبی بود گویی هیچگاه آرزویی نداشتم کاش تمام این دنیا تا انتها مسقیم بود تا انتها تو بودی
-
آخر گاز فندک ...
جمعه 21 اسفندماه سال 1388 01:18
در ایستگاه من سیگار آرزو هارا افروختم آخر گاز فندک بود آخر بودن با تو دو تاس درون فندک نیز بیرنگ شده سیگار را زیر پا له کردم وای که قطار مرگ امروز نیز تاخیر کرد درایستگاه تو چند نقاشی رنگ و رو رفته سوت قطار خوشبختی دعای خیر و خیس من آخر گاز فندک بود آخر بودن با تو
-
آینه نیز بوی خیانت میدهد
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1388 22:40
امروز باز برای لحضه ای وقت شد تو را آن سوی شیشه زندگی ببینم مانند همیشه بودی مانند من این بار برای دلخوشی نگاهت به دروغ گواه شادی می داد باز هم بر خلاف نگاهم باز خواستی دروغ بگویی باز من خندیدم تو نیز بوی خیانت میدهی این بار آینه را میشکنم که نه تو و نه خویش را ببینم کاش این سوی آینه بودی همزاد من
-
فنجان تنهایی
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1388 20:56
سه صندلی یک میز و من یک فنجان قهوه تلخ و اما شیرین تر از زندگی من ؛ فنجان ؛ تنهایی سه صندلی یک میز یک فنجان خالی خالی تر از وجودم بدون من تنهایی.......
-
تقدیم به .......
سهشنبه 11 اسفندماه سال 1388 01:40
در شهری که مردمانش آلت بر سر داشتند کسی روح سفید را ندید ....
-
عابر ذهن...
شنبه 8 اسفندماه سال 1388 05:36
قدمهای سنگین من محوطه محصور با دیوار زمین خیس نم سرد و تب دار ماه پناه به مه برده دود گرم سیگار مرور ثانیه های پیشین خاطرات و تکرار ته سیگارهای زیر پایم و من از خود بیزار
-
درگیر
چهارشنبه 5 اسفندماه سال 1388 20:37
حالام تعریفی ندارد مانند یک ۴مجهولی در گیرم چرخدنده فکرم شکست افکار مغشوش بغضی بی دلیل مرا فرا گرفته به دنبال بهانه ای برای اشک ریختن باید خودم را همین جا رها کنم رهایش کنم که بمیرد تا دلیلی برای گریستن بیابم گریستن به حال خویش ******** هر بار آرزو کردم زمین دهان باز کند و مرا ببلعد و بلعکس همیشه عزیزی را بلعید و من...
-
کاش نباشم
شنبه 1 اسفندماه سال 1388 21:58
گویا از خودم بیزارم که نمیخواستم طلوعی دوباره ببینم چشمهایم را هر بار گوشودم دیدم دوباره هستم و دوباره به امید نبودن به خواب رفتم از خودم و از دوباره بودن از ماندن و سکنی بیزارم دوباره میروم پشت خنده ها که نباشم ....
-
تجربه ....
چهارشنبه 28 بهمنماه سال 1388 22:52
برای کسی که محتاج است قدمی بر ندار برای کسی که ارزش دارد گام بزن این را زمان به تو نیز خواهد آموخت
-
بام زندگی
سهشنبه 27 بهمنماه سال 1388 00:36
می خواهم بروم بر بام زندگی از آن جا بر رویش بشاشم تا به تمام نقاطش سرایت کند تا حاقل یک بار کارش را تلافی کنم
-
دلم فریاد می خواهد
سهشنبه 27 بهمنماه سال 1388 00:33
در حال جستجو در خویش خویشتنم نمیدانم ولی انگار که هیچ چیز در سر جای خودش نیست و از آن ناخوشایند تر میدانم یک چیز در وجودم گم شده ولی نمی دانم چیست به مانند حلقه گم شده دارولین کلافه ام دلم فریاد می خواهد این برایم امر جدیدی نیست اما قبل تر همه اش کار کودک درونم بود ولی حالا که کودک درون پیر شده چی ...
-
؟؟؟؟
دوشنبه 26 بهمنماه سال 1388 02:22
خیلی سخت میگیری سخت نیست کسل کننده است از تکرار مکررات این گونه برداشت حاصل میشه
-
آرزویی که خاطره شد ...
شنبه 24 بهمنماه سال 1388 02:15
عکسهایت رادوباره دیدم یاد تابستان یاد تو روز اول دیدار در آب رودخانه آفتاب داغ هر دو مست و لا یعقل خنده هایت عطر آن گیسوان کوتاهت رایحه مایع ضد عفونی که همیشه بر دست داشتی دستت بر روی صورتم لاکهای مشکی که به خاطرمن وآن لباس تیره که من به خاطره تو صندلی تنگ اتوبوس جمعه صبحها آغوش تودر برگشت چشم حسرت دیگران قدمهای که...
-
تکرار مکررات
شنبه 24 بهمنماه سال 1388 02:14
فنجان های خالی خنده های تمام شده فیلم نامه ای که دو خط اولش روایت دو تاس بود خاطرات یک دوست محورش گراس بود دود سیگار هم شده از ما خسته ساعت 10که رسید کافه هم شد بسته باز من ماندم شال گردن و دود سیگار ای کاش بدانی که بیزارم از همه این تکرار
-
تقدیر از یار ۶ ساله
پنجشنبه 22 بهمنماه سال 1388 22:20
۶سال از آشنایی من با تو میگذره همیشه حتی از روز اول با تمام وجودت به من لطف داشتی حرف مردم نه برای تو نه برای من مهم نبود مهم نیست میگن عامل کسر عمرمی ریه هایم تو را میخواهد حتی با اینکه همیشه می دونستی وقتی کامم تموم شه بازم زیر پا له میکنمت و باز هم تو همان احساس قبلی رو به من و من به تو دارم.....
-
من اینم
سهشنبه 20 بهمنماه سال 1388 21:52
در زمانی که به راحتی در سختی زندگی میکنم همچو اغنیاء با فقر می سازم با تمام غم ها چو نقاب دلقکم چه نیاز به تلاش بیشتر برای به زیستن به زیستن را نخواهم از کسی آموخت زیرا من . کسی دیگر نیستم حال باز لبخندم را ببین ببین من زندگی میکنم یا زندگی مرا
-
یادت مرد مبارک بادا
یکشنبه 18 بهمنماه سال 1388 21:51
دیگر یاد تو نیز از سرم گذر نمی کند تو نیز به صفحه های سیاه دفتر خاطراتم پیوستی خاطراتت بوی عفونت گرفته نامت غروب کرد یادت به گور مبارک باد اصلا نمیدانم چرا از تو می نویسم شاید از روی عادت ولی این عادت زشت را نیز خواهم کشت به اندازه زمان دوست داشتنت متنفرم همدمی می خواهم همدمی به زلالی آب آکواریوم در صبحگاه
-
کاش مستراح بودی
جمعه 16 بهمنماه سال 1388 23:54
نه اولین بودم نه آخرین احمق ترین بودم یا بهترین نه اولین بودی نه آخرین هرزه ترین بودی یا پست ترین * * * درود به مرام مستراح خالی
-
رابطه با باکره (فاحشه)
پنجشنبه 15 بهمنماه سال 1388 11:02
بهترین رابطمون شده یه خاطره زود شده یه فاصله دور رابطه باطله بود دقایق قاتل جون باکره فاحشه بود فاحشه عاشق پول و چشم عقل من کور برای امنیت لازم این شعر ناقص بشه
-
پایان حرام
سهشنبه 13 بهمنماه سال 1388 20:33
بیزارم از ناتوانی زبان چشمم به روی تقویم می خزد در ورای این ماه های قمری به دنبال نقطه ای که حرام نباشد آری حرام می خواهم در وقتی عزیز حرام می خواهم نه برای هوس برای زیستن در زمان حال که به جز این همه چیز درپس و پیش است با حرام معبود را بهتر می بینم و تو مرا ورای لفافه..
-
رعد وجود
چهارشنبه 7 بهمنماه سال 1388 06:27
طوفان و رعد را در وجودم دیدی و لحظه ای تو کم رنگ تر از نور آن رعد شدی و در اولین نگاه خانه رابطه را طوفان برد دیگران خندیدند گویی سالها منتظر دیدن این شب بودن با رعد همدم بودن بعد هر غرش رعد در فضای آن شب با تو هم غم بودن آتش رعد مهیب به کنار خانه رابطه برخورد نمود و در آن لحظه شوم باران وجود شعله ها غضب من را شست...
-
حفره و....
دوشنبه 5 بهمنماه سال 1388 06:13
هر بار میخی بر دیوار فرو کردی بعد از مدت زمانی برای خوشنودی دیوار همه را بیرون کشیدی ولی جای حفره ها بر روی ذیوار در حال خود نمایی است شاید زمان این حفره ها را بپوشاند
-
کاش اینگونه بودم
دوشنبه 5 بهمنماه سال 1388 05:58
اگر کسی عینک تیره بر چشم داشت دلیل بر کور بودن او نیست اگر کسی حرفی نزد دلیل بر لال بودن او نیست کاش می دانستی که چه قدر میخوام کور و لال باشم
-
مستراح
دوشنبه 5 بهمنماه سال 1388 05:54
در میان آن همه هیاهو پشت آن لبخند سرد من چشمانم به کسی می نگریست که در خیالم او را همدمم می پنداشتم ولی باز هم دورد به مرام مستراح خالی که می شنود ومی بیند و از یاد نمی برد
-
شب زنده داری من
سهشنبه 22 دیماه سال 1388 17:41
چند وقتی است که با شب زنده دار ها همدم شده ام در محیطی که هر لحظه اش بوی مرگ می دهد بی احترامی کردن نشان دهنده جایگاه والاست ژولیده بودن دلیل بر شخصیت و شب راتابه صبح بیدار بودن نشانه برحس مسولیت است وای که خدا می داند چه اندازه دلم قدم زدن در یک بعدازظهر زمستانی را می خواهد هوای آزادی افکار و اعمال در دل دارم پنجشنبه...
-
غم=بخشش
جمعه 18 دیماه سال 1388 14:57
غم و اندوه دو دشمن اصلی هستند؛ وقتی برای غم اندوه نیست؛ جایی برای غم اندوه نیست؛ غم به مقبولیت تبدیل میشود؛به بخشش؛ غم و اندوه چیزهایی را می بخشند ؛ که شاید هیچ وقت بخشیده نمی شدند؛ هیچ وقت!!!
-
یالا یالا رقص و شادی
یکشنبه 13 دیماه سال 1388 01:01
هیس کسی چیزی نگه تو رو خدا واسه اینکه صلح دوباره بین روز شب وجودم بر قرار شده سپیده سر جای خودش بر گشت ظلمات هم رفت یه مرخسی طولانی. پس حالا میگم یالا یالا رقص و شادی دید دید دیرید دید دیرری ری ری ری ***************************** خدا کنه هر فتحه و کسره و ضمه ای که وجود داره نابود شه . (این یکی کامنت و دیگه خودم و خودت...
-
کوه سخت
جمعه 11 دیماه سال 1388 23:38
یک کوه سالها به کوه بودنش افتخار میکنه.به بزرگی و عضمت وجودش. به اینکه تا بحال جلوی کسی سر تعظیم فرودنیاورده. حتی با تمام چیزهایی که دوستشون داشته مثل یک تکه از سنگ وجودش برخورد کرده. با رانش و لغزش سنگهای وجودش جونهای زیادی رو گرفته. ولی باز هم مقصر رو گام های سنگین عاشقان برای فتح می دونست. ولی تا بحال به تنهایی فکر...
-
برگرد
جمعه 11 دیماه سال 1388 15:29
از همون روز اول من فهمیدم که قلبم تند میزنه وقتی احساسی رو می فهمم تو می خواستی عمدا فرار کنی از من ولی دیدی باز جایی نداری طلب کنی برگرد از اینا بگذریم دست خطتت مونده هنوز از قبل من عادت دارم هر فصل رو مینویسم حتما اگه نخونیش تموم جریانمون صد در صد ببین دنیا با همه قشنگی اش زیر پاهامه تو هم دنبال قشنگی باش شاید روزی...