تصویری بر روی شیشه
شیشه را خاک فرا گرفته
و من را چشم های
که از ورای غبار
دنیای مرا محو می نگرد
خوشبخت است که واضح نمیبیند
مجتبی محمدی ( کافه سندوس )
فریدون و این مشروب این بی حالی ها هم دیگر نمی تواند التیام باشد
در کابوس های اخیر نیز از ان حال شر خوش تربودم
دیگراین د ل جز به حال خویش برای هیچ کس دل نمی سواند
قسم میخورم این آخرین قسم شکستنم باشد
خراب که میشوم بم به حال روزهایم میگرید
آری این چندمین قسم نامه منمیاشد
باید این نباید ها را باور کرد
نه شاید باید دیگر این گونه نبود
تغییر را بایدپیشه کار نمود
تا نموده شدن در پایان داستان نباشد
دارم من و خویشتن