دلم فریاد می خواهد

در حال جستجو در خویش خویشتنم 

نمیدانم ولی انگار که 

 هیچ چیز در سر جای خودش نیست 

و از آن ناخوشایند تر 

میدانم یک چیز در وجودم گم شده  

ولی نمی دانم چیست

به مانند حلقه گم شده دارولین 

کلافه ام دلم فریاد می خواهد

این برایم امر جدیدی نیست  

اما قبل تر همه اش کار کودک درونم بود 

ولی حالا که کودک درون پیر شده چی ...

نظرات 7 + ارسال نظر
ققنوس سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:03 ق.ظ

چه بسا که این کودک این روزها صاحب چند نوه گوگوری مگوری شده برای به گا دادن ما

هم کودک سابق و هم کودکانش دیگر کمر به کاری نمی بندند
حتی اگر این کار مربوط به تو عزیز دلم باشه
بی خود شکمتو صابون نزن

[ بدون نام ] سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:42 ق.ظ

من هم اوایل فکر می کردم که چیزی در وجودم گم شده دارم....
اما حالا که همه چیز رو شده دیگر هیچ چیز ندارم که مبهم باشد رسوای رسوا برای من همه جیز روشن است که چه سرنوشتی انتظارم را می کشد
کاش من هم گمشده ای داشتم کاش

سرنوشتی که حدس می زنی هیچ وقت اتفاق نمی افته
مگه تا حالا هر انتظاری از سرنوشت داشتی شده که اینقدر به این قضیه ایمان داری
من بیشتر از گم شده ام نگران خدا بیامرز این کودک بدبختم

مریم سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:43 ق.ظ

بالایی من بودم

اشنا سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:58 ب.ظ

یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

خداروشکرکه پی بردی
بزرگ شدی!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اگربهنظر تو کودک درونم پیر شده بزرگ شدم
پس زمانی کودک درون بمیره من پیر می شم
تودوباره دیگه اگه تو حالت بود اینوبخون
شاید اون زمان بفهمی که این اصلا به بزرگ شدن من ربطی نداره...
این رو بخون بعد تو هم کتاب بخون
یوسف تو بغل زلیخاست
کلبه رو هم دادن اجاره

[ بدون نام ] سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:46 ب.ظ

عزیز من خودمم نمیدونم چی گفتم
ببین این خیلی ناراحت کنندست که کودک درونت پیر شه
یه شک میخوای یه چیزی که از این حال وهوا درت بیاره یه چیزی که کودک درونت رو سرپا کنه
میدونم کودک درون به بزرگی کاری نداره
خیلی از پیرا هستن که فقط در ظاهر پیرن.ولش کن حوسله ندارم
راستی تو به زندگی خصوصی مردم چیکار داری؟؟؟؟؟

کار من از شوک گذشته
من خودم تو شوکم
راستی خوب یه کم فک کن چی میگه به خدا مفیده

[ بدون نام ] سه‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:54 ب.ظ

حوسله رو داشتی؟

آفرین ۲۰

اشنا پنج‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:01 ق.ظ

کلا ما انسانها موجودات خبیسی هستیم که اگر از زندگی و اتفاقات جاری ملت سردر نیاوریم بدون شک
خواهیم مرد
تو به کارت ادامه بده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد