شب زنده داری من

چند وقتی است که با شب زنده دار ها همدم شده ام

در محیطی که هر لحظه اش بوی مرگ می دهد

بی احترامی کردن نشان دهنده جایگاه والاست

ژولیده بودن دلیل بر شخصیت

و شب راتابه صبح بیدار بودن نشانه برحس مسولیت است

وای که خدا می داند

چه اندازه دلم قدم زدن در یک بعدازظهر زمستانی را می خواهد

هوای آزادی افکار و اعمال در دل دارم

پنجشنبه را می خواهم

در چهار چوب اجبار خواهم پوسید

و تنها امید برای گذران این شبها 

دیدن سپیده است

غم=بخشش

غم و اندوه دو دشمن اصلی هستند؛

وقتی برای غم اندوه نیست؛

جایی برای غم اندوه نیست؛

غم به مقبولیت تبدیل میشود؛به بخشش؛

غم و اندوه چیزهایی را می بخشند ؛

که شاید هیچ وقت بخشیده نمی شدند؛

هیچ وقت!!!


یالا یالا رقص و شادی

هیس کسی چیزی نگه تو رو خدا واسه اینکه صلح  دوباره بین روز شب وجودم بر قرار شده سپیده سر جای خودش بر گشت ظلمات هم رفت یه مرخسی طولانی.

پس حالا میگم یالا یالا رقص و شادی

دید دید دیرید دید دیرری ری ری ری 

*****************************

خدا کنه هر فتحه و کسره و ضمه ای که وجود داره نابود شه .

(این یکی کامنت و دیگه خودم و خودت می فهمیم)

باشه جبران میکنم

کوه سخت

یک کوه سالها به کوه بودنش افتخار میکنه.به بزرگی و عضمت وجودش.

به اینکه تا بحال جلوی کسی سر تعظیم فرودنیاورده.

حتی با تمام چیزهایی که دوستشون داشته مثل یک تکه از سنگ وجودش برخورد کرده.

با رانش و لغزش سنگهای وجودش جونهای زیادی رو گرفته.

ولی باز هم مقصر رو گام های سنگین عاشقان برای فتح می دونست.

ولی تا بحال به تنهایی فکر کرده؟ به بخشش؟ یا به جای یک کوهنورد ؟

و کوه نورد با تمام این دانش کوه را دوست دارد.

برگرد

از همون روز اول

من فهمیدم که قلبم

تند میزنه

وقتی احساسی رو می فهمم

تو می خواستی عمدا

فرار کنی از من

ولی دیدی باز جایی نداری

طلب کنی برگرد

از اینا بگذریم دست خطتت

مونده هنوز از قبل

من عادت دارم هر فصل رو

مینویسم حتما

اگه نخونیش تموم جریانمون صد در صد

ببین دنیا با همه قشنگی اش زیر پاهامه

تو هم دنبال قشنگی باش

شاید روزی برسه دو باره

من تو با هم باشیم

من تو تر هر فازی

سر حال و سر پاییم

می رسیم به جایی که ا

اشاره ایی سمت ما نیست


<قسمتی از شعر موزیک برگرد از ساتراپ>