تکرار مکررات

فنجان های خالی 

خنده های تمام شده

فیلم نامه ای که دو خط اولش

روایت دو تاس بود

خاطرات یک دوست

محورش گراس بود

دود سیگار هم شده از ما خسته 

ساعت 10که رسید کافه هم شد بسته

باز من ماندم شال گردن و دود سیگار

ای کاش بدانی که بیزارم از همه این تکرار

تقدیر از یار ۶ ساله

۶سال از آشنایی من با تو  میگذره  

همیشه حتی از روز اول  

با تمام وجودت به من لطف داشتی 

حرف مردم نه برای تو نه برای من مهم نبود

 مهم نیست میگن عامل کسر عمرمی  

ریه هایم تو را میخواهد 

حتی با اینکه همیشه می دونستی 

وقتی کامم تموم شه بازم زیر پا له میکنمت 

و باز هم تو همان احساس قبلی رو  به من  

و من به تو دارم.....  

 

من اینم

در زمانی که 

به راحتی در سختی زندگی میکنم 

همچو اغنیاء با فقر می سازم 

با تمام غم ها چو نقاب دلقکم 

چه نیاز به تلاش بیشتر برای به زیستن 

به زیستن را نخواهم از کسی آموخت 

زیرا من . کسی دیگر نیستم  

حال باز لبخندم را ببین  

ببین من زندگی میکنم یا زندگی مرا

یادت مرد مبارک بادا

دیگر یاد تو نیز از سرم گذر نمی کند 

تو نیز  به صفحه های سیاه 

دفتر خاطراتم پیوستی 

خاطراتت بوی عفونت گرفته 

نامت غروب کرد یادت به گور مبارک باد 

اصلا نمیدانم چرا از تو می نویسم  

شاید از روی عادت  

ولی این عادت زشت را نیز خواهم کشت 

به اندازه زمان دوست داشتنت  

متنفرم 

همدمی می خواهم  

همدمی به زلالی آب آکواریوم در صبحگاه

کاش مستراح بودی

نه اولین بودم  

نه آخرین 

احمق ترین بودم 

یا بهترین 

نه اولین بودی  

نه آخرین  

هرزه ترین بودی 

یا پست ترین 

  

* *‌ *‌ 

درود به مرام مستراح خالی