رابطه با باکره (فاحشه)

بهترین رابطمون  

شده یه خاطره زود 

شده یه فاصله دور  

رابطه باطله بود 

دقایق قاتل جون  

باکره فاحشه بود 

فاحشه عاشق پول 

و چشم عقل من کور 


برای امنیت لازم این شعر ناقص بشه 

 

پایان حرام

بیزارم از ناتوانی زبان 

چشمم به روی تقویم می خزد 

در ورای این ماه های قمری 

به دنبال نقطه ای که حرام نباشد 

آری حرام می خواهم در وقتی عزیز  

حرام می خواهم نه برای هوس  

برای زیستن در زمان حال 

که به جز این 

 همه چیز درپس و پیش است

با حرام معبود را بهتر می بینم

و تو مرا ورای لفافه..

 

رعد وجود

طوفان و رعد را در  وجودم دیدی

و لحظه ای  

تو کم رنگ تر از نور آن رعد شدی

و در اولین نگاه  

خانه رابطه را طوفان برد    

دیگران خندیدند  

گویی سالها منتظر دیدن این شب بودن 

با  رعد همدم بودن   

 بعد هر غرش رعد در فضای آن شب

با تو هم غم بودن    

آتش رعد مهیب به کنار خانه رابطه برخورد نمود 

و در آن لحظه شوم  

باران وجود شعله ها غضب من را شست  

خانه در جای خود آمد به فرود 

من نمی دانستم رعد و برق باعث دیدار تو شد  

آری رعد آن شب باعث درکم بود

حفره و....

هر بار میخی بر دیوار فرو کردی 

بعد از مدت زمانی 

 برای خوشنودی دیوار 

 همه را بیرون کشیدی 

ولی جای حفره ها بر روی ذیوار 

 در حال خود نمایی است 

شاید زمان این حفره ها را بپوشاند  

کاش اینگونه بودم

اگر کسی عینک تیره بر چشم داشت 

دلیل بر کور بودن او نیست 

اگر کسی حرفی نزد  

دلیل بر لال بودن او نیست 

کاش می دانستی  

که  چه قدر میخوام کور و لال باشم