یالا یالا رقص و شادی

هیس کسی چیزی نگه تو رو خدا واسه اینکه صلح  دوباره بین روز شب وجودم بر قرار شده سپیده سر جای خودش بر گشت ظلمات هم رفت یه مرخسی طولانی.

پس حالا میگم یالا یالا رقص و شادی

دید دید دیرید دید دیرری ری ری ری 

*****************************

خدا کنه هر فتحه و کسره و ضمه ای که وجود داره نابود شه .

(این یکی کامنت و دیگه خودم و خودت می فهمیم)

باشه جبران میکنم

کوه سخت

یک کوه سالها به کوه بودنش افتخار میکنه.به بزرگی و عضمت وجودش.

به اینکه تا بحال جلوی کسی سر تعظیم فرودنیاورده.

حتی با تمام چیزهایی که دوستشون داشته مثل یک تکه از سنگ وجودش برخورد کرده.

با رانش و لغزش سنگهای وجودش جونهای زیادی رو گرفته.

ولی باز هم مقصر رو گام های سنگین عاشقان برای فتح می دونست.

ولی تا بحال به تنهایی فکر کرده؟ به بخشش؟ یا به جای یک کوهنورد ؟

و کوه نورد با تمام این دانش کوه را دوست دارد.

برگرد

از همون روز اول

من فهمیدم که قلبم

تند میزنه

وقتی احساسی رو می فهمم

تو می خواستی عمدا

فرار کنی از من

ولی دیدی باز جایی نداری

طلب کنی برگرد

از اینا بگذریم دست خطتت

مونده هنوز از قبل

من عادت دارم هر فصل رو

مینویسم حتما

اگه نخونیش تموم جریانمون صد در صد

ببین دنیا با همه قشنگی اش زیر پاهامه

تو هم دنبال قشنگی باش

شاید روزی برسه دو باره

من تو با هم باشیم

من تو تر هر فازی

سر حال و سر پاییم

می رسیم به جایی که ا

اشاره ایی سمت ما نیست


<قسمتی از شعر موزیک برگرد از ساتراپ>



من یک دزدم

روزی که راز تو فاش شد

نه بهتر است بگویم روزی که بعد از یک هفته

راز خود را از زبان من شنیدی

و تو چقدر خروشان بودی

و من را دزد راز خطاب کردی

ولی من فقط به دنبال یک جواب بودم

که آیا در سرزمین وجودت مرا نیز یادمی کنی



ثانیه شمار بی احساس


امشب دقایق کند میگذرد

گویا ثانیه ها نیز از این تکرار ها خسته اند

از گذر بر روی صفحه تکراری ساعت بیزار اند

و در این میان تنها من هستم 

که از خسته گی ثانیه شمار رنج میبرم

این خسته گی دیدن سپیده را به تاخیر می اندازد

و تو بی خبر از خستگی  ثانیه هایی


**********

امشب بر سر در فکرم نوشتم <ورود افکار مغشوش ممنوع> ولی گویی هیچکدام از افکار سواد خواندن نداشت اند. امشب از هیچکدام انها استقبالی نکردم ولی واقعا اسرار به ورود دارند....