برداشتها و نظرات رو ی در توالتهای عمومی
آرزوها پشت بار بند کامیونها
حقیقت در زیر خاک
پوچی اینجاست
آین اواخر
به آن راحتی که می اندیشم
نمی نگارم
آدم هم نمی شوم
از آن خوبها ی سابق
فقط پشت شان به ما
ما هم دل خوش با پشت شان
این کار و آن کار
مار از خود و
این جا و آن جا دور کرد
دیگر آنجا را نمی خواهم
اینجا را نمی دانم
WTF
تصمیم به رفتن ندارم
تا ثابت کنم
تمام دقایق را بیهوده مانده ام
برای اثبات
ثانیه ها را نیز
به پای میز محاکمه خویش
خواهم کشاند
تا دیگر راهی برای تبرئه ام باقی نماند
حال و حوصله ای باقی نمانده
کار کرد لوکوموتیو وار
بلعیدن غذا و قضای حاجت کردن
فکر و دود کردن
هر آنچه که می شد
جز مریض و میت هیچ ندیدن
مریض های اینجا
مردهای بیرون
مانند من
خنده های دروغین در اجتماع
گریه های حقیقی در انزوا
نخوردن قهوه و ندیدن تو
کر کنندگی این سکوتها
تا بحال اینقدر ساکن نبودم
تا بحال این قدر ساکت نبودم
غرق در سکون و سکوت
از خودم می ترسم