()

برداشتها و نظرات رو ی در توالتهای عمومی   

آرزوها پشت بار بند کامیونها  

حقیقت در زیر خاک   

پوچی اینجاست

!@#$ WTF

آین اواخر 

 به آن راحتی که می اندیشم 

نمی نگارم 

آدم هم نمی شوم  

از آن خوبها ی سابق

فقط پشت شان به ما 

ما هم دل خوش با پشت شان 

این کار و آن کار  

مار از خود و  

این جا و آن جا دور کرد  

دیگر آنجا را نمی خواهم  

اینجا را نمی دانم 

WTF

محاکمه خویش

تصمیم به رفتن ندارم  

تا ثابت کنم

تمام دقایق را بیهوده مانده ام 

برای اثبات  

ثانیه ها را نیز 

 به پای میز محاکمه خویش  

خواهم کشاند  

تا دیگر راهی برای تبرئه ام باقی نماند

۱۲ روز گذشته

حال و حوصله ای باقی نمانده 

کار کرد لوکوموتیو  وار    

بلعیدن غذا و قضای حاجت کردن  

فکر و دود کردن 

هر آنچه که می شد

جز مریض و میت هیچ ندیدن   

مریض های اینجا 

مردهای  بیرون  

مانند من

خنده های دروغین در اجتماع 

گریه های حقیقی در انزوا

نخوردن قهوه و ندیدن تو

کر کنندگی این سکوتها  

تا بحال اینقدر ساکن نبودم  

تا بحال این قدر ساکت نبودم

غرق در سکون و سکوت  

از خودم می ترسم   

ژست نقاب

پشت نقاب خنده  

آری جایی که حرفها  در حال مرگند 

این بار نمی خندم 

این بار فریادت میزنم