می نوشم با جینگ و جینگ
مینوشم با سلامتی
هر لحظه کرخت تر میشوم
وای که چه خوب است
که همه حالها تار میشود
انگاری که
تار و پود یادها را در این جا بید نزده
بوی تو را میشنوم میبینمت
آنجا رانمیدانم اینجا که هستیبیزارم از خوابهای خوردن قرص
گریستن بیهوده را دوست دارم
چشم هایم خیس شدن می خواهد
حالیست غریب این حال
حالی که حالی به حالی ام میکند
حالی که بوی شادی همراه با غم دارد
حالی که بدون او نیز هنوز نیز همان حال است
می خندم این بار
می خندم بر آن گریستن
میخندم بر گذشته
از این خنده های بی تکرار
چیزیی جز آن اشک ها نمی ماند