عکسهایت رادوباره دیدم
یاد تابستان یاد تو
روز اول دیدار در آب رودخانه
آفتاب داغ
هر دو مست و لا یعقل
خنده هایت
عطر آن گیسوان کوتاهت
رایحه مایع ضد عفونی
که همیشه بر دست داشتی
دستت بر روی صورتم
لاکهای مشکی که به خاطرمن
وآن لباس تیره که من به خاطره تو
صندلی تنگ اتوبوس جمعه صبحها
آغوش تودر برگشت
چشم حسرت دیگران
قدمهای که میخواست همراهیم کند
فانوس،جزیره،چای،سیگار
آن سبوهای به یاد هم
لبخندهایمان
یاد آن بوسه بی اختیار در شباهنگام
کوچه های بلند
آغوش من
شام آخر
سفر تو
آغوشی دیگر
اشکهای من
تنفر
از تو ازخودم
یادهای شیرین که میل به تلخی دارند
تکرار اشکهایم
تکرار تنفر
کسی این جا پاره شد،نخ هاتان را تفی نکنید،سوزنش گیر می کند..
کار از این حرفا فرا تر بود ولی ضدی تو خال
من هم به اندازه بازدمی ذوق داشتم ان زمان ها که سر خوش چشمک جنس ذکور بودم قاتلان کشتندش
شاید وقتی دیگر......
وقتی به این گذشته فکر میکنم
نمی تونم بگم تلخ یا شیرین . عشق یا نفرت
دوست بود یا دشمن
بسیار داغان به نظر می رسی!بهتر نبود جای این همه مرور خاطرات یک کلمه می پرسیدی :چرا؟
کاش نمی پرسیدم و ندانسته می مردم
ای بابا پسر;همش تو کار تکرار گذشته ویاد خاطراتی
بی خیال..............
یه جور دیگه نگاه کن;باور کن زندگی قشنگه
اگه خودت بخوای
اگه من چیرو بخوام قشنگ میشه
باشه این دفعه از پشت شیشه مشجر به زندگی نگاه میکنم
تو چه قشنگی دیدی ما رو هم خبر کن بی خبر نمیرم
همسایه دیوار به دیوار
دنیا از اون آکواریم هم بو دار تره فک کن
اگه بخوای که دنیا رو قشنگ ببینی
میدونی خودمم از زندگیم دلخوش نیستم اما گفتم شاید ایراد از منه
انگار ایراد از من نیست;زندگیه دیگه
به اینده که امیدی نیست.امروز هم.......
انگار تکرار گذشته بهتره
زندگی در گذشته
مرگ در آینده
راستی پس حال بری چیست
زیبایی زندگی آنجایی است که کمتر زشت باشد
البته اگر دیدی خبرم کن