رعد وجود

طوفان و رعد را در  وجودم دیدی

و لحظه ای  

تو کم رنگ تر از نور آن رعد شدی

و در اولین نگاه  

خانه رابطه را طوفان برد    

دیگران خندیدند  

گویی سالها منتظر دیدن این شب بودن 

با  رعد همدم بودن   

 بعد هر غرش رعد در فضای آن شب

با تو هم غم بودن    

آتش رعد مهیب به کنار خانه رابطه برخورد نمود 

و در آن لحظه شوم  

باران وجود شعله ها غضب من را شست  

خانه در جای خود آمد به فرود 

من نمی دانستم رعد و برق باعث دیدار تو شد  

آری رعد آن شب باعث درکم بود