آغاز بخش بیست و چهارم زندگی

صبح بیهود با خورشید ظهر شروع شد

پرده آویزان پنجره نیز از بیهوده گی در سکون بود

شاید یک باشد یا دو .چه فرقی میکند 

هر چه هست بیهوده تر از دیروز است

صدای تکراری پنکه اولین ندای روزم میشود

مانند  صدا آن دختر در چند روز پیش

میروم خاموشش کنم ......